۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱

زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیست
در کار شبروان گرهی چون چراغ نیست

هر شب گل چراغ بهار دگر کند
بلبل گمان مبر که ز پروانه داغ نیست

چون غنچه برنیاورد از شرم سر ز جیب
زان بوی طره هرکه پریشان دماغ نیست

در باغ عشق برگ معیشت مگو نماند
گل هم به چشم مرغ چمن کم ز داغ نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.