هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق و یکدله شاعر به معشوق است. او از بی‌قراری دلش می‌گوید و این که جز معشوق، هیچ آرزویی نداشته است. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند یوسف و مشتری، به زیبایی‌های معشوق و نبود جایگزین برای او اشاره می‌کند. همچنین، از تهی بودن جام زندگی و نبود می‌نوشی لذت‌بخش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹۲

جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت
غیر سودایش دل شوریده سودایی نداشت

عمرها شد ساغر نرگس چو جام ما تهی‌ست
مجلس‌آرای چمن هم دُرد مینایی نداشت

عاقبت یوسف متاع حسن، سوی مصر برد
مشتری گویی به کنعان چشم بینایی نداشت

در جبینش از چه رو امروز نور دیگرست؟
آفتاب امروز اگر رخ بر کف پایی نداشت

دُرد نگذارم به جام لاله گر بر لب نهم
هرگز این میخانه چون من باده‌پیمایی نداشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.