هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه درونی خود میگوید و احساس بیپناهی و تنهایی میکند. او خود را مانند غنچهای پژمرده و لالهای بیرنگ توصیف میکند که از روزی که غم و درد در دلش جای گرفته، دیگر شادابی گذشته را ندارد. شاعر از عشق ناکام و آرزوهای بربادرفته میگوید و امیدی به آینده ندارد. او از ترس از دست دادن خیال معشوق و ناتوانی در ابراز احساساتش سخن میگوید و در نهایت، با وجود ناامیدی، دست از آرزوهایش نمیکشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و غمگینانه است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و اندوه وجودی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۹۶
غیر از شکن طره به جایی گذرم نیست
جز کنج قفس راه به جای دگرم نیست
چون غنچه پژمردهام و لاله بیرنگ
زان روز که غم در دل و خون در جگرم نیست
من بوی گل از داغ دل خویش شنیدم
حاجت به مددکاری باد سحرم نیست
بر آتش می بس که نظر دوختهام دوش
امروز چو ساغر مژه در چشم ترم نیست
ترسم دگری چون تو درآید به خیالم
در پیش تو بر آینه زان رو نظرم نیست
کوته نکنم دست دل از شاخ تمنا
امید خزان هست، چه شد گر ثمرم نیست
جز کنج قفس راه به جای دگرم نیست
چون غنچه پژمردهام و لاله بیرنگ
زان روز که غم در دل و خون در جگرم نیست
من بوی گل از داغ دل خویش شنیدم
حاجت به مددکاری باد سحرم نیست
بر آتش می بس که نظر دوختهام دوش
امروز چو ساغر مژه در چشم ترم نیست
ترسم دگری چون تو درآید به خیالم
در پیش تو بر آینه زان رو نظرم نیست
کوته نکنم دست دل از شاخ تمنا
امید خزان هست، چه شد گر ثمرم نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.