هوش مصنوعی: این شعر از عشق، جدایی و رنج‌های هجران سخن می‌گوید. شاعر خود را رهبر کاروان عشق می‌داند و از درد فراق و ناپایداری زندگی شکوه می‌کند. او همچنین به دشواری‌های عشق و بلایای هجران اشاره می‌کند و آرامش را تنها در گرو گرفتاری می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز، همراه با استفاده از استعاره‌های پیچیده، برای درک و تجربه‌ی مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، مضامین جدایی و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۱۹

پیغام وداع آمد و با گوش به جنگ است
هجران به تو نزدیک شد ای جان، چه درنگ است

ما قافله‌سالار ره عشق بتانیم
در بحر بلا کشتی ما کام نهنگ است

هر لحظه دلم را شکند یاد جدایی
ای وای بر آن شیشه که سیلی‌خور سنگ است

آوارگی هجر بتان طرفه بلایی‌ست
آسوده‌دل آن‌کس که گرفتار فرنگ است

قدسی چه عجب گر گره افتاد به کارت
صد مطلب نایاب ترا در دل تنگ است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.