هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و بیقراری خود میگوید و به دنبال آرامش و معشوق خود میگردد. او از بیصبری، نالههایش در بهار، و دوری از یار مینالد و حتی خود را کافر محبت میخواند. در نهایت، از آشوب و فتنههای روزگار شکایت کرده و به دنبال نام و نشانی از خود در دنیای فراموششدگان است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی، همراه با اصطلاحات ادبی و احساسات پیچیده، برای درک بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند «کافر محبت» و «فتنهی ایام» ممکن است برای مخاطبان جوانتر نیاز به توضیح داشته باشد.
شمارهٔ ۱۲۰
مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاست
بیصبریام ز حد بشد آرام من کجاست
دوران به سر رسید و دل من نیارمید
یاران خبر دهید دلارام من کجاست
بگداختم ز ناله بلبل درین بهار
ای باد صبح، سرو گلاندام من کجاست
زاهد تو فارغی، ز من اوضاع دین مپرس
من کافر محبتم اسلام من کجاست
دیگر دلم ز صحبت آسودگان گرفت
آشوب شهر و فتنه ایام من کجاست
قدسی اگر نهای ز فراموشگشتگان
در نامهای که کرده رقم، نام من کجاست
بیصبریام ز حد بشد آرام من کجاست
دوران به سر رسید و دل من نیارمید
یاران خبر دهید دلارام من کجاست
بگداختم ز ناله بلبل درین بهار
ای باد صبح، سرو گلاندام من کجاست
زاهد تو فارغی، ز من اوضاع دین مپرس
من کافر محبتم اسلام من کجاست
دیگر دلم ز صحبت آسودگان گرفت
آشوب شهر و فتنه ایام من کجاست
قدسی اگر نهای ز فراموشگشتگان
در نامهای که کرده رقم، نام من کجاست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.