هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که عشقش مانند خون بر لبش جاری است و اشک‌هایش فواره‌های خون هستند. شاعر از بی‌تفاوتی معشوق شکایت دارد و می‌گوید که حتی یک بار از حال او نپرسیده است. این متن بیانگر غم، اندوه و ناامیدی ناشی از عشق یکطرفه است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های شدید مانند 'خون' و 'جنون' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۲۷

تبخاله خون بر لبم از سوز درون است
در چشم ترم هر مژه فواره خون است

این باده عیشم که بود خون دلش نام
ته‌مانده صد جرعه‌کش بخت‌زبون است

درمان نپذیرد مرض عشق مسیحا
بیمارفریبی بگذار این چه فسون است؟

مخمور می شوقم و انجام شکست است
مجنون ره عشقم و آغاز جنون است

با آنهمه سنگین‌دلی‌اش رحم نماید
گر یار بداند که دل خون‌شده چون است

هرچند به خون گشت چو قدسی جگرم، یار
یک بار نپرسید که احوال تو چون است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.