هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از عشق، مستی، غفلت، و جنون سخن میگوید. شاعر از دو چشم معشوق بیهوش شده، از بیاعتباری دنیا و تفاوت بین فقیر و غنی میگوید، و به شکست و ناپایداری زندگی اشاره میکند. همچنین، از عشق به عنوان نیرویی قدسی یاد میکند که حتی عاقلان را به جنون میکشاند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و جنون نیاز به درک بالاتری از ادبیات و مفاهیم انتزاعی دارد.
شمارهٔ ۱۴۰
کرده بیهوشم خیال آن دو چشم میپرست
همتی ای بادهپیمایان که کارم شد ز دست
بر سر مال جهان سودای درویش و غنی
دست چون بر هم دهد؟ این تنگچشم، آن تنگدست
فتنه دوران ندانم سنگ بر جام که زد
اینقدر دانم که رنگ باده در مینا شکست
از وجود بیبقای خود نیفتی در گمان
در دل آیینه یک دم صورتی گر نقش بست
خواب غفلت دیدهات را مانع نظّاره است
ورنه در باغ از تماشا چشم نرگس کس نبست
در جنونم طرفه سودایی به دست افتاده بود
عقل گم بادا که بازار جنونم را شکست
از شکست خود چرا افتاده غافل در لباس؟
در شکست خاطرم آن کس که دامن برشکست
در دو گیتی هرکه چون قدسی اسیر عشق گشت
ماهی توفیق افتادش درین دریا به شست
همتی ای بادهپیمایان که کارم شد ز دست
بر سر مال جهان سودای درویش و غنی
دست چون بر هم دهد؟ این تنگچشم، آن تنگدست
فتنه دوران ندانم سنگ بر جام که زد
اینقدر دانم که رنگ باده در مینا شکست
از وجود بیبقای خود نیفتی در گمان
در دل آیینه یک دم صورتی گر نقش بست
خواب غفلت دیدهات را مانع نظّاره است
ورنه در باغ از تماشا چشم نرگس کس نبست
در جنونم طرفه سودایی به دست افتاده بود
عقل گم بادا که بازار جنونم را شکست
از شکست خود چرا افتاده غافل در لباس؟
در شکست خاطرم آن کس که دامن برشکست
در دو گیتی هرکه چون قدسی اسیر عشق گشت
ماهی توفیق افتادش درین دریا به شست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.