۲۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۷

آنان که مرا جورکش یار نوشتند
بر عاشقی کوه‌کن انکار نوشتند

چون تخته اطفال ز دل حرف پریشان
هرچند که شستیم دگربار نوشتند

مرغان حرم شکوه آزادگی خویش
گرد قفس مرغ گرفتار نوشتند

ای دیده به حسرت نگران باش که خوبان
بر روز جزا وعده دیدار نوشتند

پنهان چه کنی عشق که راز دل منصور
بر روی زمین با قلم دار نوشتند

شد لوح شفا شسته مگر سوی مسیحا
یک حرف ز حال من بیمار نوشتند؟

در دیر و حرم جز سخن عشق ندیدم
هرجا که خطر بر در و دیوار نوشتند

قدسی مکن از تیرگی بخت شکایت
کآیینه ما قابل زنگار نوشتند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.