هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر اشتیاق شدید شاعر به معشوق و وابستگی عمیق او به حضور و توجه معشوق است. شاعر از نگاه آشنا، حضور معشوق، وابستگی به او، و اضطراب ناشی از عشق سخن میگوید. همچنین، مفاهیمی مانند تسلیم در برابر عشق، وحدت وجود، و تأثیر معشوق بر جهان پیرامون نیز در شعر دیده میشود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات عرفانی نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.
شمارهٔ ۱۷۴
کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود؟
بنمای روی خود که مرا دیده وا شود
سوی در تو کعبه روان پی نمیبرند
گر سنگشان به زیر قدم توتیا شود
نرگس دهد پیاله خالی به دست تو
از بس که پیش چشم تو بی دست و پا شود
یکرنگم آنچنان که به شمشیر آفتاب
باور مکن که روز من از شب جدا شود
افتد ز اضطراب دل من در اضطراب
پهلوی من، به بزم تو آن را که جا شود
بر روی دوستان به نظر زندهام چو شمع
میرم، اگر به هم مژهام آشنا شود
بیرون شدم ز بزم تو از حرف بوالهوس
مرغ از چمن رمیده ز رشک صبا شود
بنمای روی خود که مرا دیده وا شود
سوی در تو کعبه روان پی نمیبرند
گر سنگشان به زیر قدم توتیا شود
نرگس دهد پیاله خالی به دست تو
از بس که پیش چشم تو بی دست و پا شود
یکرنگم آنچنان که به شمشیر آفتاب
باور مکن که روز من از شب جدا شود
افتد ز اضطراب دل من در اضطراب
پهلوی من، به بزم تو آن را که جا شود
بر روی دوستان به نظر زندهام چو شمع
میرم، اگر به هم مژهام آشنا شود
بیرون شدم ز بزم تو از حرف بوالهوس
مرغ از چمن رمیده ز رشک صبا شود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.