هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنجی عمیق سخن می‌گوید که شاعر از ستم و بیداد متحمل شده است. او از تاریکی دل و حیرانی خود می‌نالد و از این که چراغ دلش به شمعی در شبستان تبدیل شده است. شاعر همچنین از رویگردانی معشوق و تأثیر منفی آن بر ایمان و دین خود شکایت می‌کند. او خود را پژمرده‌تر از گلهای خزان زده می‌داند و از ریزش خونابه از دیده‌اش به دلیل حرمان و اندوه خبر می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و روحی مانند درد، اندوه و حیرانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ستم و بیداد نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.

شمارهٔ ۱۷۵

باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد؟
دست بیداد تو مخصوص گریبان که شد؟

گشته تاریک مرا خانه دل حیرانم
که چراغ دل من شمع شبستان که شد

سر ز من تافت سوی غیر، ببین کان سر زلف
رهزن دین که بود، آفت ایمان که شد

ما ز گلزار خزان یافته پژمرده‌تریم
تا گل نازه ما زیب گلستان که شد

باز از دیده قدسی شده خونابه روان
تا دگر ریش دلش تازه ز حرمان که شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.