هوش مصنوعی: این متن از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر احساس می‌کند در قید عشق اسیر شده و کنترل زندگی‌اش را از دست داده است. او از غم و ویرانی درونی خود می‌نالد و حتی پس از مرگ نیز امیدی به آرامش ندارد. متن همچنین به مفاهیمی مانند تقدیر، ناتوانی در برابر عشق و پذیرش رنج اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، مضامین مربوط به رنج و مراجعه به مفاهیمی مانند مرگ و ویرانی، مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۲۰۸

عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد
مبادا گردنی زین قید، آزاد

همین دانم که کارم رفته از دست
نمی‌دانم که کارم با که افتاد

ز غم مردم، که چون من کشته گردم
که خواهد خواست عذر تیغ جلاد؟

ز بس ویرانه‌جویی، بعد مردن
ز خاکم خانه نتوان کرد بنیاد

نهد در سینه، دل بر پای غم، رو
شناسد صید آنجا قدر صیاد

مرا گر خانه ویران کرد، شاید
که گردد آسمان را خانه‌آباد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.