۲۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۱

آسودگی نصیب دل زار کس مباد!
مرهم وبال سینه افگار کس مباد!

بس دلشکسته‌ایم ز آسوده‌خاطری
یا رب که عافیت پی آزار کس مباد!

شادم به کوچه‌گردی عالم چو آفتاب
آسایشم ز سایه دیوار کس مباد!

شد زهد شیخ و برهمن آمد به راه عشق
دل در گرو به سبحه و زنار کس مباد!

تا دل به خون خویش نغلتد، نمی‌شود
این صید خون‌گرفته، گرفتار کس مباد!

قدسی ز غنچه دلت آتش علم کشید
این گل، نصیب گوشه دستار کس مباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.