هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم و اندوه ناشی از فراق و نبود معشوق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند نور چراغ، لاله‌های باغ، و نغمه‌های مرغ سحر، احساس تنهایی و تاریکی خود را بیان می‌کند. او از فقدان شادی و زیبایی در زندگی خود می‌نالد و افسوس می‌خورد که دیگر نشاط و گرمی گذشته وجود ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، احساسات غمگینانه و ناامیدی بیان‌شده در شعر更适合 برای سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۲۱۳

بیا که بی تو مرا نور در چراغ نماند
بهار عیش مرا لاله‌ای در باغ نماند

همین نه زمزمه ما ز لب فراموش است
نوای مرغ سحر هم به طرف باغ نماند

به مهر بلبل و پروانه می‌خورم افسوس
که آب در چمن و تاب در چراغ نماند

ز شوق گریه دلم را چو لاله پنجه غم
چنان فشرد که خونابه‌ام به داغ نماند

همیشه جام حریفان ز می لبالب بود
به دور ماست که یک جرعه در ایاغ نماند

به کوی دوست هم آواز من نگردد غیر
درین چمن که منم جای بانگ زاغ نماند

کنم کناره ز کاهل‌طبیعتان قدسی
مرا دماغ حریفان بی‌دماغ نماند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.