هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و عاشقانه‌ی شاعر است که از ناکامی‌ها، حسرت‌ها و عشق بی‌پاسخ خود می‌گوید. شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر برای رسیدن به معشوق و ناامیدی‌هایش سخن می‌گوید و از این که تمام عمرش را صرف عشق کرده اما به وصال نرسیده است. همچنین، او از فتنه‌انگیزی معشوق و تأثیر عمیق او بر زندگی خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و حسرت نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۲۱۴

هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد
یک حاجتم نماند که آنجا روا نشد

بختم فریب جلوه نیک‌اختری نخورد
فرقم زبون سایه بال هما نشد

در حیرت از شکستگی شیشه دلم
با آنکه هرگز از کف خوبان رها نشد

روز وصال نیست جز این حیرتم که چون
در دیده‌ام نظاره ازین بیش جا نشد؟

تا عشق، توبه داد دلم را ز ترک خویش
یک سجده‌ام ز طاعت خوبان قضا نشد

باشد هنوز حسرت تیر تو در دلم
با آنکه یک خدنگ تو از دل خطا نشد

ننشست فتنه‌ای ز حوادث درین دیار
کز قامت تو فتنه دیگر بپا نشد

روزی به شام برد به کوری، چو خفتگان
صبحی که چشم مهر به روی تو وا نشد

یک بار یافتم ز تو دستور سجده‌ای
چون سایه‌ام ز خاک، دگر تن جدا نشد

با آنکه نقد عمر، مرا صرف دوست شد
یک روزه دین مدت وصلش ادا نشد

هرجا حدیث زلف تو مذکور شد مرا
بر تن کدام مو که زبان دعا نشد؟

ما را همین بس است که بیگانه شد ز غیر
قدسی چه غم که یار به ما آشنا نشد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.