هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر دردها و رنجهای عاشق در فراق معشوق است. شاعر از ناامیدی، جفاهای معشوق، و بیوفایی دنیا سخن میگوید و با تصاویر زیبا و استعارات عمیق، احساسات خود را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۲۱۵
آن غنچهام که راز دلم بر ملا نشد
گر شد زبان به شکوه رضا، دل رضا نشد
شکرانه جفای تو جان دادم و هنوز
دین وفا به شرع محبت ادا نشد
نیرنگ بین، که جز نگه آشنا نکرد
بیگانهای که در همه عمر آشنا نشد
پیکان یک خدنگ تو در پهلویم نماند
یک ره دل ز جا شده من به جا نشد
سررشتهای که روز نخستم سپرد عشق
گردید خاک، دست و ز چنگم رها نشد
داغم ولی گرانی مرهم ندیدهام
آن دیدهام که طرحکش توتیا نشد
تاثیر دوستی به دلش عرض حال کرد
پیغام ما گرانی دوش صبا نشد
چندان که آب خورد ز چشمم نهال بخت
چون چوب خشک، قابل نشو و نما نشد
با شمع عارضت ز تجلی اثر نماند
برق از کجا گذشت که قحط گیا نشد؟
چندین بنای خیر که شد رسم در جهان
جایی به فیض دیر محبت بنا نشد
قدسی به چاک پیرهن گل حسد بریم
کان هم چرا نصیب گریبان ما نشد
گر شد زبان به شکوه رضا، دل رضا نشد
شکرانه جفای تو جان دادم و هنوز
دین وفا به شرع محبت ادا نشد
نیرنگ بین، که جز نگه آشنا نکرد
بیگانهای که در همه عمر آشنا نشد
پیکان یک خدنگ تو در پهلویم نماند
یک ره دل ز جا شده من به جا نشد
سررشتهای که روز نخستم سپرد عشق
گردید خاک، دست و ز چنگم رها نشد
داغم ولی گرانی مرهم ندیدهام
آن دیدهام که طرحکش توتیا نشد
تاثیر دوستی به دلش عرض حال کرد
پیغام ما گرانی دوش صبا نشد
چندان که آب خورد ز چشمم نهال بخت
چون چوب خشک، قابل نشو و نما نشد
با شمع عارضت ز تجلی اثر نماند
برق از کجا گذشت که قحط گیا نشد؟
چندین بنای خیر که شد رسم در جهان
جایی به فیض دیر محبت بنا نشد
قدسی به چاک پیرهن گل حسد بریم
کان هم چرا نصیب گریبان ما نشد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.