هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه به موضوعاتی مانند دعا، عشق، وصال، راز و نیاز با معشوق، و صبر و امید می‌پردازد. شاعر از ناامیدی و انتظار برای گشایش سخن می‌گوید و به تأثیر دعا و وفاداری اشاره می‌کند. همچنین، از دردهای عشق و امید به وصال سخن می‌رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۲۱۷

هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند
باورم نیست که یک تیر خطا بگشایند

چند گویی نگشودند نقاب از رخ دوست؟
آب کش دیده و بگشا مژه، تا بگشایند

عزت اهل وفا، فرض بود بر همه کس
کاش گویند که دستم ز قفا بگشایند

هرکجا رفت دلم بود خمار می وصل
کس نداند سر این شیشه کجا بگشایند

دل عبث می‌تپد آن نیست که چون شعله شمع
تا به آخر نفسش رشته ز پا بگشایند

غنچه‌وار از جگر خار برون آرم سر
گر بدانم که مرا دل ز صبا بگشایند

در وصل تو که نگشوده کسش، خسته‌دلان
کف برآرند و به تاثیر دعا بگشایند

قدسی از میکده‌ام باز نیارند، اگر
زاهدان دست به تاراج دعا بگشایند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.