هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و فراق یار می‌گوید و بیان می‌کند که بدون معشوق، آرامش و قرار ندارد. او از تأثیر عمیق این جدایی بر روح و روان خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد بازگردد، چرا که تحمل این دوری برایش غیرممکن شده است. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه‌ای مانند شمع تازه کشته شده، شبنم و بلبلان، عمق رنج خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه‌ای است که درک عمیق آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از صنایع ادبی و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۳۰

در هجرت، از شکست، دلم را اثر نماند
زین پیش بی تو بود قرارم، دگر نماند

شمعی که تازه کشته شود، دودش اندک است
بازآ که بی تو یک نفسم بیشتر نماند

ای بلبلان، بقای شما باد در چمن
کز ما به نیم چاشت چو شبنم اثر نماند

وقتی به پرسش دلم آمد خدنگ یار
کز گریه نیم قطره خون در جگر نماند

بر من ز باغ وصل چنان بسته‌اند راه
کامیدواری‌ام به نسیم سحر نماند

قدسی چنان گداخت ز تاثیر درد عشق
کز نام‌بردنش به زبانها خبر نماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.