هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، ناتوانی در بیان احساسات، و حسرت‌های روحی سخن می‌گوید. شاعر از ناتوانی خود در پرواز مانند پرنده، بی‌اختیاری در گریه، و گذرا بودن زندگی می‌نالد. همچنین، به ناامیدی از وصال معشوق و رازهای نهفته در دل اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با حس حسرت و ناامیدی، برای درک بهتر به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۲۷۳

دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید
زبان به گفتن این راز برنمی‌آید

چه شد شکفتگی‌ام گر ز پرده بیرون است؟
چو گل ز خنده‌ام آواز برنمی‌آید

نبسته بال مرا کس، ز ناتوانی خویش
پرم ز عهده پرواز برنمی‌آید

شدم ز گریه بی‌اختیار، شهره شهر
کسی به پرده در راز برنمی‌آید

حیات یک نفس است ای جوان غنیمت دان
که این نفس چو رود، باز برنمی‌آید

چه شد که دوخته صوفی ز هر دو عالم چشم؟
به عارفان نظرباز برنمی‌آید

کم از تکلم لب نیست عشوه نگهش
فسون، که گفت به اعجاز برنمی‌آید؟

مگر شنیده که خاک رهم، که باز امروز
ز خانه آن بت طناز برنمی‌آید؟

ز سرّ آبله‌های دلم که را خبرست؟
ازین صدف، گهر راز برنمی‌آید

به صبح وصل نیفتی غلط، که در شب هجر
ستاره‌ای غلط‌انداز برنمی‌آید

ازین که قامت افلاک شد چو چنگ، چه سود
چو نغمه خوش ازین ساز برنمی‌آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.