هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و دل‌تنگی برای معشوق می‌گوید. او با توصیف موهای حلقه‌حلقه و چشمان حیران معشوق، احساسات خود را بیان می‌کند. شاعر از رنج دوری و اشتیاق به دیدار معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که آفتاب بتابد تا چشمش روشن شود. او همچنین از خیال غمزه و ابروی معشوق یاد می‌کند و از تندخویی و شکست‌های نگاه معشوق می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۹۸

دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته گیسویش
گمان بردم که هریک چشم حیرانی‌ست بر رویش

چو دانم هر سر مویش گرفتار دگر خواهد
سری دارد دلم چون شانه با هر تار گیسویش

بگیرد آفتاب ای کاش، تا روشن شود چشمم
به خاک افتاده‌ای تا چند بینم بر سر کویش

گر افتد در رهش گل، کوبدم پهلو، که می‌دانم
چو نقش پا نخواهد شد جدا از خاک، پهلویش

خیال غمزه را زحمت مده گو نرگس جانان
که شد ناخن، خراش سینه‌ام را یاد ابرویش

تماشا چون توانم کرد قدسی تندخویی را
که افتد صد شکن بر هر نگاه از تندی خویش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.