هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق انسانی مانند غم، دلتنگی و همدردی با طبیعت سخن می‌گوید. او از عناصر طبیعی مانند آفتاب، بلبل، گل و لاله برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند و تأکید دارد که انسان و طبیعت از یک خاک رسته‌اند و نباید سیاهی را به دوش بکشند. همچنین، شاعر به نیاز نداشتن به عوامل خارجی برای رسیدن به آرامش درونی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۳۰۸

گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش
باشد چو آفتاب، دلیلم چراغ خویش

بلبل شود ملول، چو گل بو کند کسی
در باغ ازان چه غنچه بگیرم دماغ خویش

در باغ، ما و لاله ز یک خاک رسته‌ایم
هرگز نیفکنیم سیاهی ز داغ خویش

از داغ دل، ز شکوه ببندد دهان خود
گر لاله را بریم به گلگشت باغ خویش

بوی می‌ام ز خویش برد، می چه حاجت است
چون لاله بشکنم به نسیمی ایاغ خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.