هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، از معشوقی می‌گوید که مانند غزال دشت فریبنده است و نگاهش زخم‌های دل را باز می‌کند. او از عشق به عنوان گوهری گرانبها یاد می‌کند که هم کافر و هم مسلمان را به خود جذب می‌کند. شعر همچنین به مفاهیمی مانند وفا، شهادت در راه عشق، و درد هجران اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر به کار رفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۳۰۹

نگار من که بود ترک و غمزه چندانش
غزال دشت فریب است چشم فتانش

چو کودک از پی پستان مکیدن مادر
گشوده زخم دلم لب به نار خندانش

ز شوق تیغ دگر، صید نیم کشت مرا
زمان زمان به لب زخم می‌دود جانش

به عهد زلف تو گر ذوق کافری این است
خجل کسی که نلغزید پای ایمانش

تبارک الله ازان رخ، کز آسمان آیند
فرشتگان به زمین، تا شوند قربانش

زند به ریش دل سینه خستگان ناخن
صبا چو شانه کند طره پریشانش

ز بیم دعوی حسن، آفتاب می‌لرزد
که ماه من نزند چنگ در گریبانش

به درج فیض عجب گوهری‌ست گوهر عشق
که می‌خرند به جان کافر و مسلمانش

ز درد عشق چه لذت بود دل آن را
که تیر غمزه نکرده‌ست کار در جانش

ز لذت دو جهانش چه بهره خواهد بود
دلی که داغ نکرده‌ست عشق خوبانش

شهید عشق نباشد به کیش اهل وفا
کسی که جان نکند صرف راه جانانش

ز هول صبح قیامت کجا خبر دارد
کسی که کار نیفتد به شام هجرانش

ز درد عشق بتان محض لذتم قدسی
برای خویش ببر گو مسیح درمانش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.