هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و درد ناشی از آن سخن میگوید. او خود را مانند شمعی توصیف میکند که از عشق میسوزد و از درد فراق رنج میبرد. همچنین، به موضوعاتی مانند کینه، امید، شرم و تقدیر اشاره میکند. در نهایت، شاعر عشق را فراتر از دین و کفر میداند و خود را غرق در این احساس توصیف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و کینه نیاز به بلوغ ذهنی برای درک صحیح دارد.
شمارهٔ ۳۱۳
سوزم همیشه از نفس آتشین خویش
چون شمع ایستادهام، اما به کین خویش
ظاهر شود ز درد سر اکسیر سازیام
صندل کنم ز بس که طلا بر جبین خویش
از شوق دامنت همه تن دست گشتهام
چون شمع میکشم نفس از آستین خویش
شهرت به تازهساختن داغ یافتهام
هرکس برای نام خراشد نگین خویش
روی ترا من از همهکس پیش دیدهام
امّیدوارم از نظر پیشبین خویش
از شرم آنکه کینه چرا پیشه کردهام
افشاندهام گره چو عرق بر جبین خویش
با چرا به مهر نیاری شبی به روز
شاید ز روزگار بگیریم کین خویش
ملک دلم خراب نگردد، که بینزاع
داغ تراش کشیده به زیر نگین خویش
گر آستین به دیده رسانم شب فراق
دریای خون روان کنم از آستین خویش
تا برگزیدهایم ترا از جهانیان
یک دم نبستهایم لب از آفرین خویش
دین، دین دلبرم بود و کفر، کفر عشق
هرگز نداشتم خبر از کفر و دین خویش
چون شمع ایستادهام، اما به کین خویش
ظاهر شود ز درد سر اکسیر سازیام
صندل کنم ز بس که طلا بر جبین خویش
از شوق دامنت همه تن دست گشتهام
چون شمع میکشم نفس از آستین خویش
شهرت به تازهساختن داغ یافتهام
هرکس برای نام خراشد نگین خویش
روی ترا من از همهکس پیش دیدهام
امّیدوارم از نظر پیشبین خویش
از شرم آنکه کینه چرا پیشه کردهام
افشاندهام گره چو عرق بر جبین خویش
با چرا به مهر نیاری شبی به روز
شاید ز روزگار بگیریم کین خویش
ملک دلم خراب نگردد، که بینزاع
داغ تراش کشیده به زیر نگین خویش
گر آستین به دیده رسانم شب فراق
دریای خون روان کنم از آستین خویش
تا برگزیدهایم ترا از جهانیان
یک دم نبستهایم لب از آفرین خویش
دین، دین دلبرم بود و کفر، کفر عشق
هرگز نداشتم خبر از کفر و دین خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.