هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی به خود سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که مانند سایه در راه عشق از خودش پیروی می‌کند و به خودش وفادار است. او از بت‌پرستی دوری می‌کند و تنها به خدای خود توجه دارد. در نهایت، شاعر از سرشت قدسی خود و ارزشمندی وجودش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و خودشناسی در این شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۲۷

چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم
بس است خضر ره آواز پای خویشتنم

نمی‌روم ز چمن هیچ فصل، آن مرغم
که گل بریزد و من بر وفای خویشتنم

ز کعبه منفعلم، زانکه در حرم نگذاشت
غم بتان نفسی با خدای خویشتنم

چه حیله کرد ندانم دلیل راه وصال
که ره تمام شد و من به جای خویشتنم

مرا چو کام دهی، مدعایم از خود پرس
ز من مپرس، که خصم رضای خویشتنم

ندانم از چه سرشتند پیکرم قدسی
که همچو جوهر جان، خود بهای خویشتنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.