هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنجها و تلاشهای فراوان خود برای رسیدن به آرامش و روشنایی سخن میگوید. او از شبهای غمانگیز، رنجهای پنهان، و فریادهای درونی خود میگوید و در نهایت به روشنایی و امید میرسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'داغ سودا' و 'فریاد' نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی دارند.
شمارهٔ ۳۴۰
بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کردم
چو صبح از پا گر افتادم، به دامن راه سر کردم
به صحرا برد خوش خوش، خار خار داغ سودایم
مگر روزی چراغی از چراغ لاله بر کردم؟
ازان دردی که از خود هم نهان میداشتم عمری
ز بس فریاد، امشب عالمی را هم خبر کردم
به روی باده روشن گشت چشمم عاقبت قدسی
چراغ دیده خود را چو جام از شیشه بر کردم
چو صبح از پا گر افتادم، به دامن راه سر کردم
به صحرا برد خوش خوش، خار خار داغ سودایم
مگر روزی چراغی از چراغ لاله بر کردم؟
ازان دردی که از خود هم نهان میداشتم عمری
ز بس فریاد، امشب عالمی را هم خبر کردم
به روی باده روشن گشت چشمم عاقبت قدسی
چراغ دیده خود را چو جام از شیشه بر کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.