هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و پراحساس، بیانگر درد و رنج شاعر از عشق نافرجام و ناامیدی اوست. شاعر از بی‌قراری، اشک‌های بی‌پایان، و تلاش‌های بی‌ثمر خود می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند درد خود را تسکین دهد یا حتی بمیرد. تصاویر شعری مانند اشک، زلف پریشان، و زخم جگر، بر عمق احساسات شاعر تأکید دارند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عاشقانه پیچیده، احساسات شدید و ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند مرگ و زخم ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳۴۲

ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر بندم
چه عقل است این که بر دیوانه در ویرانه در بندم

نپنداری ندارد رشک بر هم مو به موی او
شود زلفش پریشان، دل چو بر موی کمر بندم

ببندد کاشکی بند نقابش، گو بمیرم من
ز دستم چون نمی‌آید که خلقی را نظر بندم

چو دانم پر نخواهد زد به کویش گر ملک گردد
چرا مکتوب خود بر بال مرغ نامه‌بر بندم؟

نیفتد کاش دست کشتگان از کار، تا من هم
به دست خویشتن شاید به فتراک تو سر بندم

نمی‌خواهد مدد، پیکان زهرآلوده نازش
پی لذت چرا الماس بر زخم جگر بندم؟

ز فیض ابر چشمم بشکند بازار طوبی را
توجه فی‌المثل گر بر نهال بی‌ثمر بندم

من و سرو قدیم خویشتن قدسی، نیم مرغی
که هر روز آشیان تازه بر شاخ دگر بندم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.