هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او خود را ضعیف و ناتوان از سودای معشوق توصیف می‌کند و از درد هجران و بی‌وفایی گلایه می‌کند. تصاویری مانند موی ضعیف، شمع استخوان‌شده، و غنچه‌ای با دل پر از عقده، نشان‌دهنده‌ی عمق رنج اوست. در نهایت، شاعر از فراموشی حال خود و غرق شدن در غم عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند 'چو شمع سراپا یک استخوان شده‌ام' ممکن است برای خوانندگان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۵۸

به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام
چو مو ضعیف ز سودای آن میان شده‌ام

خلیده در خم زلف تو ناخنش به دلم
منه ز دست، که با شانه همزبان شده‌ام

ز چاک سینه نفس بایدم کشید چو صبح
ببین ز هجر تو امشب چه ناتوان شده‌ام

هما دوباره به من سر فرو نمی‌آورد
ازان چو شمع سراپا یک استخوان شده‌ام

هوای ابرم اگر شاد می‌کند، چه عجب
به آفتاب ز مهر تو بدگمان شده‌ام

تو تیغ زن، که من از شکوه لب نمی‌بندم
چو خامه گر همه تن در سر زبان شده‌ام

همان لبم کند اظهار بی‌وفایی گل
چو غنچه گر همه دل عقده زبان شده‌ام

منم ز قدرشناسان گل که مدت‌هاست
به باغ رفته به گلگشت و باغبان شده‌ام

ز حال خویش فراموش کرده‌ام قدسی
دمی به مرغ چمن گر هم‌آشیان شده‌ام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.