۲۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۸

امشب ز دیده از قدح افزون گریستم
تا دل چو شیشه داشت نمی، خون گریستم

یک بار، دیده‌ام به غلط فال خواب زد
عمری ز شرمساری آن، خون گریستم

تلخی ندید عیش حریفان ز گریه‌ام
چون آمدم ز میکده بیرون، گریستم

تا کس به عشق او نبرد پی ز گریه‌ام
شبها به شهر و روز به هامون گریستم

روید به جای سبزه ازان خاک، نخل سرو
هرجا به یاد قد آن موزون گریستم

طوافن پناه برد به گیتی ز گریه‌ام
ای نوح سر بر آر، ببین چون گریستم

اول شدم شکفته ز ارسال نامه‌اش
آخر ز شرمساری مضمون گریستم

گویند دل به گریه تهی می‌شود ز درد
چون درد من فزود، چو افزون گریستم؟

هرکس که دید اشک من، اندوهگین شود
قدسی ز بس که با دل محزون گریستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.