هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حسرت‌ها و آرزوهای ناکام در عشق سخن می‌گوید. شاعر از درد بی‌دوا، طوفان اشک‌ها، و جست‌وجوی وصال می‌گوید و به تضادهای عشق اشاره می‌کند. همچنین، تمایلات پارسایی و آلودگی، و خواست‌های متضاد در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با تضادهای احساسی و معنایی، برای درک بهتر به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۷۱

دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌خواستیم
گریه می‌کردیم و طوفان از خدا می‌خواستیم

وصل می‌جستیم و مطلب حسرت دیدار بود
عشق می‌گفتیم و درد بی‌دوا می‌خواستیم

شکر نعمت کس نمی‌داند چو ما، کز تیغ تو
یک جفا نادیده، عذر صد جفا می‌خواستیم

حسرت آلودگی هم نیست دور از لذتی
یک دو روزی خویشتن را پارسا می‌خواستیم

چند چون پروانه بر هر شعله بال و پر زنیم؟
آتشی مخصوص این مشت گیا می‌خواستیم

تا به کام خویش بنشینیم با هم ساعتی
عالمی دیگر ازین عالم جدا می‌خواستیم

تا شود روزم سیه‌تر، زود سر بر زد خطش
آنچنان شد تیره بخت ما، که ما می‌خواستیم

ضد مطلب را به مطلب نیست قدسی نسبتی
مدعایی برخلاف مدعا می‌خواستیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.