هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوری از معشوق و افتادن به دست طبع خودرای خود می‌گوید. او از سودای دو عالم بازمی‌ماند و آرزو دارد به سودای خود برسد. شاعر از گرمی شب و آستان معشوق سخن می‌گوید و از افتادن از جای خود هراس دارد. او تمنا دارد که اگر به ماوای خود برسد، به غریبان پناه دهد. در نهایت، شاعر اشاره می‌کند که تمنای فلک این است که او از تمنای خود دور بماند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۳۷۲

اگر دور از دلارای خود افتم
به دست طبع خودرای خود افتم

ز سودای دو عالم باز مانم
زمانی گر به سودای خود افتم

شبم گرم است جا بر آستانت
مباد آن روز، کز جای خود افتم

نگیرد دامنم گر خاک کویت
شوم زنجیر و در پای خود افتم

غریبان را دهم در دیده ماوا
ز غربت گر به ماوای خود افتم

تمنای فلک آن است قدسی
که من دور از تمنای خود افتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.