هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه بیان می‌کند که هیچ‌چیز را به جای عشق و وصال معشوق نمی‌خواهد و حاضر نیست درد عشق را با درمان، یا کفر زلف معشوق را با ایمان معاوضه کند. او تأکید می‌کند که حتی با وجود رنج‌های عشق، هرگز آن را با آسایش یا لذت‌های دیگر مبادله نخواهد کرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «کفر» و «ایمان» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۸۷

من لذت درد تو به درمان نفروشم
کفر سر زلف تو به ایمان نفروشم

در دل ز خیال رخ خوب تو خلیده
خاری که به صد گلشن رضوان نفروشم

صد جان نستانم که دهم دامنت از دست
دشوار به دست آمده، آسان نفروشم

صد خار خلد در جگر و لب نگشایم
در باغ چو بلبل گل افغان نفروشم

کام دو جهان در عوض غم نستانم
این جنس گرامی به کس ارزان نفروشم

قدسی من و تر دامنی عشق، چو زاهد
هرگز به کسی پاکی دامان نفروشم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.