۲۵۲ بار خوانده شده
گر ز چنگ شحنه هجران امان مییافتم
از وصال یار، عمر جاودان مییافتم
خویش را پروانه میسوزد ز گرمیهای شمع
مهر میگشتم، اگر یک مهربان مییافتم
بهر هر کالای معنی، در کمین صد رهزن است
کاشکی صد گنج را یک پاسبان مییافتم
یاد باد آن سادهلوحیها که در مجلس چو شمع
هرچه در دل مینهفتم بر زبان مییافتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
از وصال یار، عمر جاودان مییافتم
خویش را پروانه میسوزد ز گرمیهای شمع
مهر میگشتم، اگر یک مهربان مییافتم
بهر هر کالای معنی، در کمین صد رهزن است
کاشکی صد گنج را یک پاسبان مییافتم
یاد باد آن سادهلوحیها که در مجلس چو شمع
هرچه در دل مینهفتم بر زبان مییافتم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.