هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد هجران و آرزوی وصال یار میگوید، خود را مانند پروانهای میبیند که در آتش عشق میسوزد و آرزو میکند کسی مهربان را بیابد. او همچنین از خطرات و دشواریهای راه عشق سخن میگوید و آرزو میکند کاش نگهبانی برای گنجهایش مییافت. در پایان، به یاد روزگاری میافتد که سادهلوح بود و هر چه در دل داشت، بر زبان میآورد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز است که درک آنها ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و سوز عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۳۹۶
گر ز چنگ شحنه هجران امان مییافتم
از وصال یار، عمر جاودان مییافتم
خویش را پروانه میسوزد ز گرمیهای شمع
مهر میگشتم، اگر یک مهربان مییافتم
بهر هر کالای معنی، در کمین صد رهزن است
کاشکی صد گنج را یک پاسبان مییافتم
یاد باد آن سادهلوحیها که در مجلس چو شمع
هرچه در دل مینهفتم بر زبان مییافتم
از وصال یار، عمر جاودان مییافتم
خویش را پروانه میسوزد ز گرمیهای شمع
مهر میگشتم، اگر یک مهربان مییافتم
بهر هر کالای معنی، در کمین صد رهزن است
کاشکی صد گنج را یک پاسبان مییافتم
یاد باد آن سادهلوحیها که در مجلس چو شمع
هرچه در دل مینهفتم بر زبان مییافتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.