۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۷

خوی تو در جفا شکسته
عهدت کمر وفا شکسته

بیگانگی تو خار حسرت
در جان صد آشنا شکسته

تا از جگر که یادگارست؟
خاری که مرا به پا شکسته

آن کس که دلم شکسته، داند
کاین شیشه به مدعا شکسته

بر هرکه کشید تیغ، از رشک
رنگ من مبتلا شکسته

غیرت کش ساغرم، به سنگی
صد جام جهان‌نما شکسته

یا رب زن ناله‌ام، به آهی
هنگامه صد دعا شکسته

تا بتکده دلم شد آباد
بازار کلیسا شکسته

یا رب که شکستگی مبیناد
آن کس که دل مرا شکسته

هرکس که بدید رنگ قدسی
داند که دلش کجا شکسته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.