هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، از زبان شاعری است که از درد فراق و غم سخن میگوید و از معشوق خود سوالاتی میپرسد. شاعر از نشنیدن صدای مطرب غم شکایت دارد و از معشوق میپرسد که آوازش برای کیست. همچنین، شاعر از جمال معشوق و فریبندگی چشمهای او سخن میگوید و در نهایت، از بیخودی و حال خویش میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۴۳۵
ای عندلیب وصل، همآواز کیستی
دمساز ما غم است، تو دمساز کیستی
نشنیده صوت مطرب غم، آنکه گویدم
آتشپرست شعله آواز کیستی
نگذاشت رشک، ورنه جمالت نمودمی
آن را که گفت شیفته ناز کیستی
قدسی ز حال خویشتن آگه نیابمت
بیخود چنین ز چشم فسونساز کیستی
دمساز ما غم است، تو دمساز کیستی
نشنیده صوت مطرب غم، آنکه گویدم
آتشپرست شعله آواز کیستی
نگذاشت رشک، ورنه جمالت نمودمی
آن را که گفت شیفته ناز کیستی
قدسی ز حال خویشتن آگه نیابمت
بیخود چنین ز چشم فسونساز کیستی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.