هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان شاعری عاشق و دل‌باخته سروده شده است. او از معشوق خود می‌خواهد که به سوی او نیاید، چرا که معشوق به دنبال اهداف والاتر است و به عشق زمینی او توجهی ندارد. شاعر همچنین از مرگ و جدایی می‌گوید و تأکید می‌کند که معشوق حتی پس از مرگ نیز به سراغ او نخواهد آمد. در نهایت، شاعر از معشوق می‌خواهد که از پیش او برود، زیرا حتی اگر به شکل فرشته هم درآید، باز هم نمی‌تواند جای معشوق واقعی او را بگیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، اشاره‌های به مرگ و جدایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۴۰

به هوای صید یک ره، به گذار ما نیایی
تو که صید قدس گیری به شکار ما نیایی

رقم شهادت ما، دگری به دست دارد
اگر ای اجل بدانی، به شکار ما نیایی

برو ای صبا به شیرین، ز روان کوهکن گو
که شدی چو یار خسرو، به مزار ما نیایی!

سر کوی می پرستان، ز پیاله نیست خالی
تو که مرد پارسایی، به جوار ما نیایی!

مفریب وقت مردن، به امید وعده ما را
که تو شمع بزم غیری، به مزار ما نیایی

ز گمان هلاک گشتم، ز چه خیلی و چه نامی
که بیفکنی و بر سر چو سوار ما نیایی

تو غافلی ز قاتل، چه روی به پای تیغش
به همین که کشته گردی، به شمار ما نیایی

برو ای جوان ز پیشم، که اگر فرشته گردی
به نظر ز خوبرویی، چو نگار ما نیایی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.