هوش مصنوعی: این شعر از عشق و جنون عاشقانه سخن می‌گوید، جایی که شاعر خود را مانند پروانه‌ای می‌داند که در آتش عشق می‌سوزد اما نه به اشتباه. او از جدایی روز و شب، گذشتن از خرد در راه عشق، و گرمی دلش به سودای معشوق می‌گوید. در نهایت، عقلش در یافتن او در صحرای جنون ناتوان می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عاشقانه‌ی شدید مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۴۴۱

ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی
شمع در محفل ما سوخت دماغ غلطی

روز ما را ز شب تیره جدا نتوان کرد
صبح برکرده ز خورشید، چراغ غلطی

در ره عشق گذشتم ز خرد، گام نخست
که نیندازم از ره به سراغ غلطی

مرده ساقی عشقم که به صد گردش جام
از حریفم ننوازد به ایاغ غلطی

شکر لله که ز سودای تو گرم است دلم
نیستم سوخته چون لاله به داغ غلطی

خویش را در دل صحرای جنون گم کردم
عقل در یافتنم سوخت دماغ غلطی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.