هوش مصنوعی:
این شعر به موضوع عشق و بیگانگی در رابطه عاشقانه میپردازد. شاعر بیان میکند که عشق حقیقی از بیگانگی با دیگران و حتی با خود سرچشمه میگیرد. او از خاک کویت به عنوان روشنکننده دیدگان عاشق یاد میکند و اشاره میکند که در کیش او، بیگانگی با همه چیز جز غم معشوق پذیرفته شده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً از سن 16 سالگی به بعد در افراد شکل میگیرد.
شمارهٔ ۴۵۱
آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی
عشق را باشد نصیب از آشنا بیگانگی
کی شود روشن بجز از خاک کویت دیدهام؟
چشم عاشق را بود با توتیا بیگانگی
خفتگان خاک را دیگر که جان آرد به تن؟
گر کند در حشر، زلفت با صبا بیگانگی
ما ازان عشق آشنایانیم کاندر کیش ما
از دو عالم، جز غمت، باشد روا بیگانگی
عشق را باشد نصیب از آشنا بیگانگی
کی شود روشن بجز از خاک کویت دیدهام؟
چشم عاشق را بود با توتیا بیگانگی
خفتگان خاک را دیگر که جان آرد به تن؟
گر کند در حشر، زلفت با صبا بیگانگی
ما ازان عشق آشنایانیم کاندر کیش ما
از دو عالم، جز غمت، باشد روا بیگانگی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.