هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی شدید خود به گل سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که بدون بوی گل، جان و حیات ندارد و نشاطش وابسته به دیدن و بوییدن گل است. حتی پرندگان مانند عندلیب را به قسم می‌خواند که آرزوی گل‌زار را برایش حفظ کنند. شاعر تأکید می‌کند که همیشه در گفت‌وگو از گل است و نیازی به چمن ندارد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند «نسیم صبح کند زنده‌ام به بوی گلی» نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۴۵۲

نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی
مگر نسیم کند زنده‌ام به بوی گلی

نماند بی چمن امشب مرا حیات، مگر
نسیم صبح کند زنده‌ام به بوی گلی

نشاط تنگدلی در چمن حرامم باد
اگر چو غنچه دلم وا شود به روی گلی

به عندلیب پس از من قسم، که تا بودم
نبرد جانب گلزارم آرزوی گلی

چه حاجتم به چمن، چون همیشه هست مرا
زبان چو غنچه پر از گل ز گفتگوی گلی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.