هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق می‌گوید و خود را با بلبل مقایسه می‌کند که همواره در گلشن می‌خواند. او از بدنامی و عیب‌جویی مردم شکایت دارد و از صبر در هجر و آرزوی وصال سخن می‌گوید. همچنین، به داستان یوسف و پیراهنش اشاره می‌کند که نمادی از امید و یادآوری عزیزان است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به درد فراق و بدنامی نیاز به درک عاطفی بالاتری دارد.

شمارهٔ ۴۵۶

می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیونی
ورنه گل را کی پسند افتد نوای چون منی

تا دم مردن فغانم در هوای یک گل است
نیستم بلبل که باشم هر نفس در گلشنی

تو نکونامی و من بدنام و مردم عیب‌جو
همرهی عیب است عیب، از چون تویی با چون منی

بیخودم دارد، اگر یک قطره، گر یک ساغرست
دل چو سوزد، خواه از یک شعله، خواه از گلخنی

صبر آنم کو، که شام هجر گیرم گوشه‌ای؟
دست آنم کو، که صبح وصل گیرم دامنی؟

یوسف من بوی پیراهن ز من دارد دریغ
پیر کنعان ورنه بویی یافت از پیراهنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.