هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از جستجوی بیثمر خود برای یافتن وطنی مانند کویت سخن میگوید. او از دشمنان خود نفرت دارد و قامت موزون معشوقه را ستایش میکند. شاعر همچنین از پریشانحالی خود و امید به شنیدن سخنی از معشوقه میگوید.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانه و اجتماعی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین ممکن است برخی از استعارهها و کنایهها برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۴۵۷
چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی
برای خویش، چو کویت نیافتم وطنی
چو دست خصم زلیخا، بریده باد آن دست
که بر تنی نتواند درید پیرهنی
چو قامت تو نهالی ندیدهام موزون
به اتفاق صبا گشتهام به هر چمنی
روم به دایره مردم پریشانبخت
مگر ز موی تو بر گوش من خورد سخنی
برای خویش، چو کویت نیافتم وطنی
چو دست خصم زلیخا، بریده باد آن دست
که بر تنی نتواند درید پیرهنی
چو قامت تو نهالی ندیدهام موزون
به اتفاق صبا گشتهام به هر چمنی
روم به دایره مردم پریشانبخت
مگر ز موی تو بر گوش من خورد سخنی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.