هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بهشتی بودن میخانه و عشق را در مقابل محدودیت‌های دنیوی و ریاکاری مذهبی قرار می‌دهد. شاعر از زیبایی‌های زندگی، عشق، و مستی سخن می‌گوید و در عین حال، ناامیدی و خواری خود را در دنیای مادی بیان می‌کند. او به دنبال معنا و حقیقت در پشت ظواهر دنیاست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره‌های به می و مستی نیاز به درک بالاتری از زمینه فرهنگی و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۵۸

هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی
در زیر فلک نیست چو میخانه بهشتی

تنگ است چنان عرصه افلاک که گویی
چون خانه خم گشته بنا، بر سر خشتی

چون غنچه که باشد که گریبان نکند چاک؟
آواز نی و جام می و دامن کشتی

آن گریه کجا رفت که طوفان صفتش را
بر صفحه دریا به خط موج نوشتی؟

دیدند دغا باختن کعبه روان را
آن قوم که بر کعبه گزیدند کنشتی

خم بر سر خود داد ز افتادگی‌اش جای
در میکده کمتر نتوان بود ز خشتی

نامم نتوان برد ز خواری برش امروز
آن روز کجا شد که به من نامه نوشتی

قدسی خبرت نیست که در میکده عشق
هر گوشه بهشتی‌ست نهان در ته خشتی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.