۲۵۴ بار خوانده شده
چو آمد سوی باغ بیگمآباد
صبا در رعشه جاوید افتاد
ز بس دهشت، درین پاکیزه گلشن
نگیرد یاسمن را خار، دامن
گل آن باغ را از بس حیا بود
نگاه نرگسش بر پشت پا بود
برون ناید ز کاخ از شرمساری
نسازد غنچه را تا گل عماری
نچیند باغبان اینجا گل از بار
که یاد چیدن گل، بردش از کار
نباشد جز گل شببو درین باغ
نسیم صبحدم گو داغ شو، داغ
چه رنگ است ارغوان این چمن را
که رنگین میکند حرفش سخن را
صبا را سنبلش کی میدهد باج
پریشانی ز دلها کرده تاراج
به دامن سایه خود چیده از خاک
حلال لاله بادا دامن پاک
عذار سبزه این باغ خرم
عرقناک است روز و شب ز شبنم
ز بس درس ادب گوید ادیبش
بود در پرده صوت عندلیبش
چه حرف غنچه میکردم زبانزد
زبانم دامن دل بر میان زد
به گرد این چمن، بی منت خار
تماشایی ز مژگان کرده دیوار
درین بستانسرا از سرو و شمشاد
ز هر جانب عیان صد محشرآباد
ز بس گیسوی سروش بود پرتاب
به گردن قمریان را طوق شد آب
ز سروش سایه کی میریخت بر خاک؟
قیامت قامتش میبیخت بر خاک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
صبا در رعشه جاوید افتاد
ز بس دهشت، درین پاکیزه گلشن
نگیرد یاسمن را خار، دامن
گل آن باغ را از بس حیا بود
نگاه نرگسش بر پشت پا بود
برون ناید ز کاخ از شرمساری
نسازد غنچه را تا گل عماری
نچیند باغبان اینجا گل از بار
که یاد چیدن گل، بردش از کار
نباشد جز گل شببو درین باغ
نسیم صبحدم گو داغ شو، داغ
چه رنگ است ارغوان این چمن را
که رنگین میکند حرفش سخن را
صبا را سنبلش کی میدهد باج
پریشانی ز دلها کرده تاراج
به دامن سایه خود چیده از خاک
حلال لاله بادا دامن پاک
عذار سبزه این باغ خرم
عرقناک است روز و شب ز شبنم
ز بس درس ادب گوید ادیبش
بود در پرده صوت عندلیبش
چه حرف غنچه میکردم زبانزد
زبانم دامن دل بر میان زد
به گرد این چمن، بی منت خار
تماشایی ز مژگان کرده دیوار
درین بستانسرا از سرو و شمشاد
ز هر جانب عیان صد محشرآباد
ز بس گیسوی سروش بود پرتاب
به گردن قمریان را طوق شد آب
ز سروش سایه کی میریخت بر خاک؟
قیامت قامتش میبیخت بر خاک
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸ - تعریف چشمه اچول
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰ - تعریف باغ آصفآباد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.