هوش مصنوعی:
این شعر به توصیف چشمهای در باغ آصفآباد میپردازد که آب آن با آب زمزم مقایسه شده و ویژگیهای منحصر به فردی مانند صفا، گوارایی و سردی آن ستوده شده است. همچنین، از آب این چشمه به عنوان نماد زندگی و فیض الهی یاد شده و تأثیرات شگفتانگیز آن بر طبیعت و انسانها بیان گردیده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۰ - تعریف باغ آصفآباد
چو آمد سوی باغ آصفآباد
سلیمان ملک خود را رونما داد
به آبش، آب زمزم چون ستیزد؟
که این از چشمه، آن از چاه خیزد
قرین میگشت با این چشمه، زمزم
اگر میبود در کشمیر، آن هم
نمیباشد گواراتر ازین آب
نوشته خضر، صد محضر درین باب
به صافی، صافتر از ماه بیمیغ
گرو برده به سردی از دم تیغ
به دل فیض روانی میچشاند
که در صافی به شعر صاف ماند
زند چون چشمه جوش از سردی آب
نماند بر فلک خورشید را تاب
ز آشامیدن این رشک کوثر
بود هر گام، خضرآباد دیگر
ز مشرق تا به مغرب گر شتابی
چنین سرچشمهای، دیگر نیابی
بود سرچشمه تسنیم و کوثر
ز فیض باغ رضوان تازه و تر
همین آب است آب زندگانی
برو از خضر بشنو گر ندانی
درین چشمه نماید عکس زنگی
چو در آیینهها عکس فرنگی
بود بر خاک حیف این رشک زمزم
به روی سبزه میزید چو شبنم
شبم روشن بود زین چشمه آب
به بر گو تیرگی را گرد مهتاب
ز شوقش چشمهسار کوه الوند
رساند اشک حسرت تا دماوند
ز شرمش آب حیوان را جبین تر
دهد باج گواراییش، کوثر
بود برّندهتر از آب شمشیر
مخور این آب تا از نان شوی سیر
نباشد هیچکس بیبهره زین آب
بیا گو سلسبیل و فیض دریاب
بود برّندگی سر خیل فوجش
بر این برهان قاطع تیغ موجش
سلیمان ملک خود را رونما داد
به آبش، آب زمزم چون ستیزد؟
که این از چشمه، آن از چاه خیزد
قرین میگشت با این چشمه، زمزم
اگر میبود در کشمیر، آن هم
نمیباشد گواراتر ازین آب
نوشته خضر، صد محضر درین باب
به صافی، صافتر از ماه بیمیغ
گرو برده به سردی از دم تیغ
به دل فیض روانی میچشاند
که در صافی به شعر صاف ماند
زند چون چشمه جوش از سردی آب
نماند بر فلک خورشید را تاب
ز آشامیدن این رشک کوثر
بود هر گام، خضرآباد دیگر
ز مشرق تا به مغرب گر شتابی
چنین سرچشمهای، دیگر نیابی
بود سرچشمه تسنیم و کوثر
ز فیض باغ رضوان تازه و تر
همین آب است آب زندگانی
برو از خضر بشنو گر ندانی
درین چشمه نماید عکس زنگی
چو در آیینهها عکس فرنگی
بود بر خاک حیف این رشک زمزم
به روی سبزه میزید چو شبنم
شبم روشن بود زین چشمه آب
به بر گو تیرگی را گرد مهتاب
ز شوقش چشمهسار کوه الوند
رساند اشک حسرت تا دماوند
ز شرمش آب حیوان را جبین تر
دهد باج گواراییش، کوثر
بود برّندهتر از آب شمشیر
مخور این آب تا از نان شوی سیر
نباشد هیچکس بیبهره زین آب
بیا گو سلسبیل و فیض دریاب
بود برّندگی سر خیل فوجش
بر این برهان قاطع تیغ موجش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹ - تعریف باغ بیگمآباد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱ - تعریف چشمه ورناک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.