هوش مصنوعی: متن یک مناجات عرفانی است که در آن گوینده به ناتوانی خود در درک شأن الهی اعتراف می‌کند و از بیچارگی و نادانی خود سخن می‌گوید. او اظهار می‌دارد که وجودش در برابر عظمت خداوند ناچیز است و آرزو می‌کند که بتواند خدا را ببیند و جان خود را فدای این دیدار کند. همچنین، گوینده از این شگفت‌زده است که با وجود زیبایی‌های دو جهان، جانش از خداوند دور نمی‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، استفاده از زبان ادبی و کهن ممکن است برای نوجوانان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

مناجات شمارهٔ ۱۸۶

الهی این بوده و هست و بودنی، من بقدر شآن تو نادانم و سزای تو را نتوانم در بیچارگی خود گردانم، روز– بروز بر زیانم، چون منی چون بود ار نگریستن در تاریکی بفغانم که خود بر هیچ چیز هست ماندنم ندانم، چشم بر روی دارم که تو مانی و من نمانم چون من کیست اگر آن روز ببینم اگر به بینم بجان فدای آنم. خداوندا آنچه من از تو دیدم، دو گیتی بیاراید، شگفت آنکه جان من از تو نمی آید.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مناجات شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:مناجات شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.