۲۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰

ای غمت یار بی نوایی ها
با من از دیرش آشنایی ها

از چراغ رخت به خانه چشم
در شب تیره روشنایی ها

گفت پای از رهت گریزانم
تا به کی این گریز پایی ها

سگ کویت به من نمود رقیب
بودش این هم ز خود نمایی ها

مفلسانیم مست و باده طلب
می کنیم از لبت گدایی ها

نه سمرقندئی نه زاهد چیست
خنکی ها و پارسایی ها

پاکبازی بشوی دست کمال
به من روشن از دغائی ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.