هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم و درد عشق سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که دل او تنها با غم شاد می‌شود و هیچ چیز جز غم برای او مناسب نیست. او از سوزش درون، تشنگی لب‌ها و اشک چشم‌هایش می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی اگر در آتش غم بسوزد، بوی معشوق از خاکستر او به مشام می‌رسد. همچنین، او از ارزش کم‌قدر بودن خود در برابر معشوق و گم‌شدن دلش سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها حضور معشوق می‌تواند درد او را تسکین دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۵

بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غم خور ای دل که به جز غم نبود در خور ما

دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما

مفلسانیم که در دولت سودای غمت
حاصل هر دو جهان هیچ نیرزد بر ما

گر تو در مجمره ی غم دل ما سوزانی
همچنان بوی تو یابند ز خاکستر ما

میکنم شاهی از آن روز که گفتی به رقیب
کاین گدا کیست که هرگز نرود از در ما

دل ما گم شد و جز باد نیابیم کسی
که شود رنجه و آرد خبر دلبر ما

قیمت صحبت ما دان که همین دم باشد
که برد هجر تو از کوی تو دردسر ما

عذر صاحب نظرانش شود آن دم روشن
که ببیند مه روی تو ملاتگر ما

صفت روی تو تا در قلم آورد کمال
گل برد نسخه ی حسن از ورق دفتر ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.