هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از بی‌توجهی معشوق و ناامیدی از دنیا است، اما هنوز امید به لطف و رحمت او دارد. شاعر از بی‌قراری خود می‌گوید و آرزو می‌کند که پیامش به معشوق برسد. همچنین، او از شرمساری خود در روز قیامت سخن می‌گوید و در نهایت، عظمت معشوق را ستایش می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات شدید و ناامیدی هستند که مناسب مخاطبان با درک بالاتر است.

شمارهٔ ۱۶

تو خود به گوش نیاری حدیث زاری ما
که در تو کار نکردست درد کاری ما

شنوده ام که گشودی زبان به دشنامم
عزیز من چه گشاید ترا ز خواری ما

گر ای نسیم شبی بگذری بر ان سر زلف
به گوش او برسان ذکر بی قراری ما

هزار بار به جان بار محنتت بردیم
به هیچ بر نگرفتی تو بردباری ما

اگر چه از دو جهان کردیم قطع امید
به لطف و رحمت تو هست امیدواری ما

سزد که ذیل کرم بر گناه ما پوشند
به روز حشر چو بینند شرمساری ما

کمال در سگ کویش علو همت بین
که عار آیدش از همدمی و یاری ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.