هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود می‌گوید. او از غمزه‌های کشنده، زلف سیاه و خال معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که زیبایی معشوق بی‌همتا است و حتی ماه نیز در مقایسه با او به حساب نمی‌آید. شاعر همچنین از عشق و فداکاری خود می‌گوید و اینکه حتی اگر فقیر باشد، عشق معشوق برایش کافی است. در پایان، او از سلطان حسن می‌خواهد که به دلها توجه کند و از نام کمال خواجه یاد می‌کند که به اشتباه پادشاه خوانده شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۰

چشمت به غمزه کشت من بی گناه را
خود زلف را چه گویم و خال سیاه را

با آه و روی زرد ز خالت شدیم دور
باد آمد و ز دانه جدا کرد کاه را

مردم ز مه حساب گرفتند سالها
نگرفت در حساب جمال تو ماه را

جوهر که قیمتی است کشندش به احتیاط
من هم به دیده می کشم آن خاک راه را

از همت گدای تو باشد فرو هنوز
بی عرش اگر کشند شهان بارگاه را

سلطان حسن گو سوی دلها نظر گمار
ملک آن اوست کو بنوازد سپاه را

نام کمال خواجه که درویش خوانده ای
درویش خوانده ای به غلط پادشاه را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.