۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۸

خطت چو خضر به آب حیات نزدیک است
به آن لبان چو شکر نبات نزدیک است

ز خاک پای تو سر سبزی ایست سرها را
به این سخن سر زلف دوتات نزدیک است

نشان کوثر و طوبی که میدهند از دور
به چشم ما وقد دلربات نزدیک است

حکایت دل پرخون ما پرسش از جام
که پیش لعل لب جانفزات نزدیک است

اگرچه گربه کنان دور از آن لبیم و کنار
به چشم تشنه خیال فرات نزدیک است

به رخ چگونه ترانه پادوهای سرشک
چنین که شاه دل از غم به مات نزدیک است

کمال جان به لب آورد بر امید وفات
دلش بجوی که وقت وفات نزدیک است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.