۲۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۶

درد من گوئید با یاران که درمان یافت نیست
پار، درمانست درمان چیست چون آن یافت نیست

دل سکندر وار خواهد تشنه لب جان برفشاند
از دهانش چون نشان آب حیوان بافت نیست

بر جراحت های پیکان خسته آن غمزه را
نوش دارو جز در آن لبهای خندان بافت نیست

کس نمی یابم که رحمی بر غریبان آورد
گونیا در شهر خوبان یک مسلمان بافت نیست

در چمن ها گر نمی یابند چون رویت گلی
عندلیبی نیز چون من در گلستان بافت نیست

پیش بالایت حدیثی راست گوئیم و روان
اینچنین سرو روان در هیچ بستان بافت نیست

گفتهای بی خاک پایم چند می گریی کمال
چون نگریم چون علاج چشم گریان یافت نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.