هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد عشق، سوز دل و وابستگی به معشوق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند شمع، دود، گربه و دجله، احساسات خود را بیان می‌کند. او از آشفتگی، سوزش درونی و دل‌بستگی به معشوق می‌گوید و رازداری و همنفسی با عشق را ستایش می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۱۳۷

در سر از دود دلم شمع صفت سودانی است
آری این گربه و سوز من و شمع از جائی است

همچو شمع همه تن آنش سودای مهی است
همچو صبحم همه جان مهر جهان آرانی است

گر بماوا نرسد این دل من مجموعم
که سر زلف پریشان تو خوش ماوانی است

ابرویت گوشه نشین گشت ولی فایده چیست
که به هر جانبی از فقه او غوغائی است

چشم ما را بگذاری بلب دجله روی
دجله رودی است ولی دیده ما دربانی است

راز هم بالب خود گوی که خوش همنفسی ست
عشق با قامت خود باز که خوش بالاتی است

در غم روی تو چون موی تو آشفته کمال
عمر بر باد دهی دل سیهی کج رانی است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.